همه چی در وبگاه همه چی

تو همانی که می اندیشی(ser.1)

یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت.بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت.

پرسش این بود:

شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید.از جلوی یک ایستگاه اتوبوس می گذرید. سه نفر داخل ایستگاه هستند، یک پیر زن که در حال مرگ است ، یک پزشک که قبلا جان شما را نجات داده ، یک خانم یا آقا که در رزیاهایتان قصد ازدواج با او را دارید شما تنها یک نفر را می توانید سوار کنید کدام را انتخاب می کنید؟؟؟؟؟

پیر زنی که در حال مرگ است،شما باید او را نجات دهید هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد.

شما باید پزشک را سوار کنید،زیرا قبلا جان شما را نجات داده است و این فرصتی است که می توانید جبران کنید،اما شاید هم بتوانید بعدا جبران کنید.

شما باید شخص مورد علاقه تان را سوار کنید زیرا اگر این فرصت را از دست دهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا کنید.                                                                                                        از ۳۰۰ نفری که در این آزمون شرکت کرده بودند شخصی که استخدام شد دلیلی هم برای پاسخ خود نداد،او نوشته بود:

سوئیچ ماشین را پزشک می دهم تا پیر زن را به بیمارستان برساند و خودم همراه همسر رویاهایم منتظر اتوبوس می مانیم!

هیچ کس به این پاسخ فکر نمی کند زیرا ما نمی خواهیم داشته ها و مزیت های خود را از دست بدهیم اگر قادر باشیم خودخواهی ها،محدودیت ها و مزیت های خود را از خود دور کنیم یا ببخشیم گاهی اوقات می توانیم چیزهای بهتری بدست آوریم.

(((((پشتیبانی از داشته های دیگران،پشتیبانی از داشته خود ماست)))))

منبع:ks20saw.blogfa.com

گزارش تخلف
بعدی